دیالوگ 27
او - هوا بارونیه با ماشین برو بیرون .. دوچرخه خطرناکه من - دلگیر و دل وامانده هلیا - ببین مامان هوا بارونیه از آسمون رعد میاد گرگها (تگرگ) میخوره به کمرت .من نگرانت میشم من - ممنونم که مادرتم پانوشت - لحن آروم و ملایمت با دلیل و برهانت و حرکات زیبای دهانت ماندگاره برام دخترم شیرینم منو ساختی پله به پله وقتی مادرم کردی